Pages

6


جلو گیری از حاملگی پس از مقاربت


سلام
جلو گیری از حاملگی پس از مقاربت
خانمها به دنبال شک به عدم موفقیت روش تنظیم خانواده مورد استفاده و یا پس از مقاربت محافظت نشده میتوانند از روشهای اورژانسی پیشگیری از بارداری استفاده کنند. متاسفانه بسیاری از افراد به دلیل عدم اطلاع از وجود چنین روشهایی، دچار حاملگی ناخواسته و عوارض ناشی از آن میشوند.
پیشگیری از بارداری بعد از مقاربت از سال 1960 در امریکا انجام شده است. در ایالات متحده امریکا محصولات اختصاصی و رژیمهای دارویی تائید شده ای به این منظور وجود دارد. میزان اثر بخشی پیشگیری از این طریق حدود 75 تا 85 درصد است. هنگامیکه این روشها طی 72 ساعت بعد از مقاربت استفاده شوند بسیار موثرتر خواهند بود.
پیشگیری از بارداری بعد از مقاربت (morning after pills) یک روش جلوگیری از بارداری است که میتواند شانس حاملگی را به 1 تا 2 درصد کاهش دهد. استفاده از این روشها میزان سقط جنین در فاصله سالهای 1994 تا 2000 میلادی در امریکا را حدودا" 43 درصد کاهش داده است.شایعترین موارد استفاده از این روش عبارتند از: 1- تجاوز جنسی2- شکست روشهای ضد بارداری سدی مانند پارگی کاندوم3- اطمینان از عدم موفقیت سایر روشهای جلوگیری از بارداریروشها:اداره نظارت بر دارو و غذا در امریکا FDA سه روش برای پیشگیری اورژانسی از بارداری را تایید کرده است که عبارتند از رژیمهای: Yuzepe, plan B, Preven . در ایران با توجه به داروهای موجود میتوان از یکی از روشهای زیر استفاده کرد:1- مصرف دو قرص ضد بارداری نوع HD باهم و تکرار آن 12 ساعت بعد.2- مصرف دو قرص استروژن 1.25 میلی گرمی هر 12 ساعت برای 5 روز.3- مصرف دو دوز 600 میلی گرمی دانازول به فاصله 12 ساعت.همچنین در یک روش دیگر بجای استفاده از قرصهای فوق میتوان حداکثر 5 روز بعد از مقاربت یک آی یو دی مسی در رحم جایگزین کرد.
در تمام این روشها دوز اول دارو ظرف 72 ساعت بعد از مقاربت تجویز میشود. هرچه فاصله زمانی بین مصرف دارو و مقاربت کاهش یابد، اثر بخشی روش مورد استفاده بیشتر خواهد بود. میزان شکست روشهای هورمونی در صورتیکه تا روز سوم مورد استفاده قرار گیرند حدود 4 درصد و در روز پنجم 10 درصد خواهد بود.عوارض جانبی:شایعترین عارضه جانبی این روشها تهوع و استفراغ است و در 30 تا 60 درصد استفاده کنندگان دیده میشود. معمولا" این عارضه بیشتر از 2 روز طول نخواهدکشید. اگر یکساعت پیش از خوردن دارو، یک داروی ضد استفراغ مصرف شود، میزان بروز و شدت تهوع و استفراغ کاهش می یابد.موارد منع مصرف:1- بارداری2- حساسیت به هریک از داروهای مورد استفاده3- خونریزی غیرطبیعی دستگاه تناسلی با علت نامشخص

جون من بخور


سلام
جون من بخور
مرد- بخور، يه ذره بخور ديگهزن- نه دوست ندارم، حالم بد ميشهمرد- بخور، به خدا تميزه تازه شستمشزن- ميگم دوست ندارم، اصرار نکنمرد- حالا تو بخور، اگه بخوري من حال ميکنمزن- اگه نخورم چي؟مرد- د بخور ديگه، اين همه واسش توي حموم زحمت كشيدم كه تميز شه تا تو بخوريش، تو بخور، جاي دوري نميره، بخور عزيزمزن- خوب آخه بدم ميياد، چندشم ميشه، اصلا از تصور اينكه بزارمش توي دهمن حالم بد ميشه، ميترسم دلم درد بگيره آخهمرد- نه نترس، اولش اينطوري، يه خورده كه بخوري عادت ميكني، بيشتر زنها ميخورن چرا چيزيشون نميشه پس؟زن- غلط کردن بقيه زنها، من با بقيه فرق دارممرد- حالا تو هم بخور که مثل بقيه بشي، آفرين خوشگلکم. بخور عزيزمزن- اگه يک کمي نمک بهش بزني شايد بخورم.مرد- چشم عزيزم نمک هم ميزنم، بيا اينم نمک زن- ببين ميدوني چيه من اصلا دلم بر نميداره بخورم. بيا و از خيرش بگذر، من بخورش نيستم، بابا صد دفعه گفتم به جاي كله پاچه حليم درست كن صبحانه بخوريم. خوب خوشم نميياد. ميگي چيكار كنم.مرد- اصلا نميخوري نخور به ... چپ سرندي پيتي، همش رو خودم ميخورم. تو هم ...... گشنه كه بموني حاليت ميشه يه من دوغ چقدر پنير ميده.ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــنتيجه گيري اخلاقي: اون خانومهايي كه يه جوراي ديگه فكر كردن مطمئن باشن كه مشكل اخلاقي دارن. در اولين فرصت خودشون رو به يه روانكاو معرفي كنن.نتيجه گيري عاطفي: بابا خوب دوست نداره بخوره يه چيز ديگه بهش بديد كه دوست داره !!!!!!!نتيجه گيري فمينيستي: مرد غلط مي كنه روي حرف زنش حرف بزنه. اصلا مرد غلط مي كنه حرف بزنه

جلسه خواستگاری


سلام
جلسه خواستگاری
جلسه خواستگاری بعد از نیم ساعت سکوت(قابل توجه خیلی‌ها)مادر داماد : ببخشين ، كبريت دارين؟خانواده عروس : كبريت ؟! كبريت براي چي!؟...مادر داماد : والا پسرم مي خواست سيگار بكشهخانواده عروس : پس داماد سيگاريه....!؟..مادر داماد : سيگاري كه نه.. والا مشروب خورده ، بعد از مشروب سيگار مي چسبهخانواده عروس : پس الكلي هم هست..!؟مادر داماد : الكلي كه نه... والا قمار بازي كرده و باخته ! ما هم مشروب داديم بهش كه يادش برهخانواده عروس : پس قمارم بازي مي كنه...!؟...مادر داماد : آره... دوستاش توي زندان بهش ياد دادنخانواده عروس : پس زندانم بوده...!؟...مادر داماد : زندان كه نه... والا معتاد بوده ، گرفتنش يه كمي بازداشتش كردنخانواده عروس : پس معتادم بوده...!؟...مادر داماد : آره... معتاد بود ، بعد زنش لوش دادخانواده عروس : زنش !!!؟؟؟! نتيجه اخلاقي : هميشه موقع خواستگاري رفتن كبريت همراهتون داشته باشين
قابل توجه مادر شوهر و پسرها

حکایت


سلام
حکایت
جوان مردی بود نيکو سيرت که چون کير خود راست همی بديد و شاشش کفيدن بياغازيد، مادر را همی بگفتی که ای ننه! من زن ميخوام. ننه بگفتش مرا سننه. رو و خود بيابش که طريق نيکو اين باشد و جوينده، گاينده است.برفت و در پی مقصود زيباروئي را بيافت و دل از کف بداد. پس پيش برفتی و خواست خويش باز گفتی که ای ماهرو! زنم ميشی؟ بپرسيد خانه از خويش داری؟ بگفتا آري. گفتا که ۲۵۰۰۰ درهم خواهم از برای هر نفرتان که پيش از گايش مأخوذ خواهم.چو بدانست که پای در ره به خطا بنهاده، دگر بار جستجو آغازيد و دگری يافت در نظرش پنجه آفتاب و خواست که دل بدست آوردش، پيش برفت و بگفت: ای خاتون ...که فريادش بر آمد که ای بی شرف مگه خودت خوار مادر نداری؟پس بدين فرياد، الگانس بيامد و ببردش و ۵۰۰۰ درهم بداد تا برهيد و ديگر زن نخواست، بلکه دختر ميخواست و هيچ نيافت ... -رحمة الله عليه

دختر و پسر در سینما


سلام
دختر و پسر در سینما
تا ته مطلب رو نخونید ضرر میکنید.
پسر: - خوشگله بیا از این چیپس بخوردختر: - مرسی- عزیزم پفک هم دوست داری- آره بدم نمیاد- بعد از سینما یه سر بریم خونمون - برای چی - خیلی وقته با هم حال نکردیم - امروز کار دارم نمیتونم - چه کاری داری - باید با خانواده ام بریم جایی نمیتونم- خیلی حیف شد حسابی تو کف موندم- باشه یه وقت دیگه- عزیزم یه فکری کردم- چه فکری- هیچی حالا بعدا برات میگم- یادت نره حتما بگی- بیا این چیپس و پفک رو بگیر دستت دست خودت باشه- خسته شدم تو نگه دار باشه بده من- عزیزم دستت رو بردار میخوام چیپس بخورم- ولی اون که چیپس نیست- پس چیه- اون شلوار منه- ببخشید پس بزار پفک بگیرم- ولی اون زیپ شلوار منه- تاریکه درست نمی بینم الان درست میکنم- داری چیکار میکنی- دارم چیپس میگیرم- ای بابا اون که شرت منه- گفتم که تاریکه درست نمیبنم تو فیلم رو ببین- آخه- آها فکر کنم که دستم رو کردم تو پاکت چیپس- نخیر اون کس منه- جدی میگی فکر کردم جعبه چیپس هست- دیگه بسه- ولی عجب فیلم جالبیه- آره فیلمش قشنگه- پس فیلم رو نگاه کن من الان درستش میکنم- چی رو درست میکنی- چیپس و پفک رو- اون سوراخ کونمه نکن- جدی میگی چقدر شبیه پفکه- دیگه نکن بسه - چی رو نکنم دارم چیپس میگیرم - خیلی خب زود بردار دیگه- عجب پاکت تنگی داره یه دقیقه صبر کن- داری کس و کونم رو جر میدی- ای بابا خب تاریکه اصلا تو من رو درست میبینی- نه خب نمی بینم- خب من پاکت رو درست نمی بینم دیگه دیگه- بریم کار دارم دیرم میشه - الان بزار این چیپس آخری رو هم بردارم- ولی اون که پاکت نیست کس منه- جدی میگی- آره انگشت هات رو بکش بیرون- اون هم انگشت های من نیست کیر منه

درد دل


سلام
درد دل
در اتاق رو آروم می بندی و همه ی سوراخ سنبه ها رو چک می کنــی که مبادا يــــه روزنه ی لعنتی وجود داشته باشه و لو بری !هرکی هم صدات کنه ميـگی بابـا من فردا امتحان دارم!! شلوارت رو يواش يواش ميخارونی. يه دست ميره زير همون که اسمشو نمی برم و يه دست ديگه از بالا شـروع می کنه به نـوازش کردنش! همچين با اشتياق زل زدی به صفحه مانیتور که انگار مثلا داری سفر انسان به کره ی ماه رو نگاه می کنـی. برای اينکه صحــنه طـبيعی تر جلوه کنه ياد دختر همسايه ميفتی و بعد از يه عالمه قربـون صدقـه اش رفتن تو ذهنت خيلی شيک لباسهاش رو درآوردی و به جای هنر پيشه ی مـرد فيلم خودتی و اون خانوم جنـده هم ميشه اون دختر بدبخت و ناموس مردم و يوهوووو !بريم که داشته باشيم لنگ و پاچه و سر و سينه و بقيه ی مخلّفــات ! يهو ريده ميـشه تو اين وضــعيت رويايی .. مامانت مياد تـو و فوری خــودت رو جمـــع و جور می کنی و عين بزغــــاله رو صفحــه کليــک می کنـی که پنــجره اش بسته بشــه و مامان جـــــــــون متوجه نشن که پســر گوگوليشـون در حال تماشای چه فيلم کلاسيک و هنـــری و آموزنده ايه ! تا مامان ميره بيرون يه نيشخند تخم سگی ميزنی و و يه دونه ميگی جوووون ... عزيزم دقت کردی پسرها ( حالا ديگه حتی مردها ) تو خيابون با چه اشتياقی قد و بالای دختر ( حالا ديگه حتی خانوم ) ها رو نگاه می کنن. آخی! چــــــه پسرهای خوبی! منظوره بدی که ندارن بابا ! ميخوان ببينن سايز شلواره دختره چنده يا ميخـوان ببينن کدوم کلاس لاغری ميره و برن اسم بنويسن! آره بابا! آدم نبايد بد بين باشه. پسرها همشون گوگــولی و آدم حسابی هستن و اصولا اينجور مواقع نگاهشون از روی شهوت نيست. فقط نمی دونم چـرا وقتی نگاه می کنن به پر و پاچه ی دختره تو خيابون همچين بگی نگی اين زبونشون هم داره ملچ ملوچ می کنه و يه دونه هم ميزنن به شونه ی بغل دستی و ميگن جون ببين چـه تيـــــــــــکه ای !! آها ! آره ديگه احتمـــالا منظــور اون پسر شخــيص يا آقــای خونواده دار و محترم اينه که عجب شلوار يا مانتوی قشــنگی !!! و اصـلا قضيه ربطی به اون زير ميرا نداره ! آره عـزيـزم ميدونم که همه ی پسرها نيّت خير دارن و اصلا انقدر مظلــوم تشـريف دارن که اين کارها بهـشون نمياد. تلويزيون شش تا کانالش داره ميگه سکـس بده ! مامان که اصلا تو اين باغــها نيـست ! بابات هم که خودش اينکاره است (: هر مجلــه و روزنامه ای هم که ورق بزنی توش نوشـته سکس بکنی جيـــــز ميشی. می برنت لو لو خونه و لو لو مياد باقالی ميذاره دهنت. تو کتابها هم که نوشته سکـس نکنيد کـه بــــعد از مرگ يه حوری مياد کــلاس آموزش سکس ميذاره براتــون ! خُب منم جای اون پــسره باشم به گربــه ی سر کوچه هم رحم نمی کنم و مخشـو ميــزنم و ميارم خونه و ... آره ديگه ! تو خيابـون مگه مـيشه دو قــدم راه رفت ؟! يکی سايز کرستــت رو بهت ميگه ! يکی درز شلوارت رو بــرات وصف می کنــه‌ ! يکی بلد نيــست چی بايد بگه ميگه وای خانوم شما که منو شخم زدين !! يکی ديــگه همينــجوری خيــره شده بهت و تو فـــکرش داره ترتيبت رو ميده اساسی! يکی ديــگه رد ميشه ميگه زنــمو طـلاق بدم ميای زنم بشی؟ يکی ديگه ميگه بره و بياد چند در مياد خانوم ؟! يــکی ديگه ميــگه خـــانوم زن و بچه ها رفتن بــاغ! تشريــف بياريد در خدمــت باشم! خـلاصه انواع و اقسام پيشنهاد ها رو ميشنوی و تازه خيلی مواقع يارو از بس ديوس و عوضيــه يهـو مياد دستشــو ميذاه رو اونـــجات و بعـد تا بيای برگردی ببينی کيه و بزنی تو گوشش مثل خر جُفتک انداخــته و گم و گور شده! اين پسرهای فنچولک هم که ديگه ايولا خوشم مياد همه از همون سيزده سالــگی همـــخوابگی رو تجربه کردن و الان ديگه تو سن مثلا هفده سالگی ختــم روزگار شــدن و مونـيکا و کلينتون رو درس ميدن و يه پا واسه خودشــون لات و لوت شدن ! کافـيه فـــقط يه جا که ميری يه خورده دکمه مانتوت باز باشه! همه عين برده و نوکر جلوت تعــظيم می کنـن. آخ جان!‌ دوست دالــــم ! يه خانوم هم اگه مثل من کس کش باشـه خوب بلده چطــوری باج بگــيره و برينه به هيــکل اين جمــاعت! آخه بدبخــتی اينجاست که دخترها جی جی شدن و بد عادت کردن اين پسرهای گوگولی رو! و اگر نه من باشم می دونم چه خدمتی از شـازده برسم که يه تابــلوی از تاريــخ مصرف گذشته بزنه در اونجاش !‌ ((: حالا هــــــــــی بگــرد دنبال سوراخ اين ور و اونور تو اتاقت ! يه بار با بالشت امتحان می کنی می بينی حال نميده ! اينبـار با سوراخ بين کشوی ميز تحرير !!! بازم کيف نداد ! ميری سراغ سوراخ کف وان حموم و ... خودارضايی از نظر جسمی شايد ارضــــا کنه شما رو شـازده پسر دودول طلا ! امّـا از لحــاظ روحی ميشی همون گرگ گرسنه که تو خيابون سايز شُرت دختــر مردم رو انــدازه ميگيری ! روانـی مــتخصّص اينـجور امــور بی تربيته ! خوب ميدونم که صد دفعه به خودت قول ميدی که ديگه عمرا از اينکارها نمی کنم اما بازم نميشه و دودول مبارک که غُر بزنه بايد يه جوری آروم بشه! دخترها هم همينجوری هستن. تو مملکت ما که دختر بيچاره بايد دست نخورده باشه که يهو شازده به رگ غيرتش برنخوره و نگيرتش! آخه حيف نيست زن يه خيـکی ميشيـن که رو يه ميليون تا دختر قبل شما خوابيده و شما حتی يه بار هـم لذت سکــس رو نچشيــدين! يه دختر اگه فقط يه بار سکس کنه ديـگه نميـتـونه دست بکشه! واسه همينه که سريعترين راه مخ زدن يک دختر گرفتن نجابتشه. ما دختــرهای بدبخت تا يه پسر شلوارمون رو بکشه پايين فکر می کنيم ديگه همين مرد زندگيــــمونه و خــودمون رو ول ميديم براش هر کار دوست داشت انجام بده .. غافــل از اينکه شازده بامـبول بازی در مياره و يکم که بگذره و براش تکراری بشـين هوو تو تو ! بای بای !! شما می مونيد و يه عالمه غم و غصه و پسره می مونه و يه عالمـــــه گرينه ی جديد ! ): البته خب شازده زياد هم ذوق نکن عزيز جان! همينجا تموم نميشه قصه! يه مکانی افتتاح شده جديدا تو اين مملکت باغ وحش به اسم شوهر خَر کن يا پرده دوزی ! دختر خانوم تشريف می بره ميدوزه و تـو هم هيچ گهی نمی تونی بخوری و عمرا نمی تونی ثابت کنی دختر بوده يا نه ! ها ها! خورد تو حالت ؟! البته خيلی از دخترهای اسکل هستن که تا دم سفره ی عقد اصلا نمیــدونن سکس چيه! (: تازه بعد از ازدواج ميفهمن که بابا جوون بوديم چه کارها که ميشد انجام بديم ! جالبه که دختره بايد نجـــيب باشه .. خانــوم باشه .. تميز باشه ! پسره هم که هــر اَن و گُـهــی ميــخواد باشـه! مهــم نيــست چه گنــد و گــهی قبـــلا بـــالا آورده بوده آقا ! اين يعنی حقــــــوق زنــــــــــان ! يعنی احـــــــتـــــــــــرام به زن ! خيـــلی از جوونای اين باغ وحش از بس فيلم سوپر و کلیپ اينترنتی ديدن از اين ور و اونور ! همش دنـبال روشهای نامتعارف سکس هستن و همين مسـئله بعد از ازدواج واقــعا مشکل اساسی بين زوجين ايجاد می کنه! شازده تو فيلم ديده زنه داره ليس ميزنه واسه يارو حالا ازدواج که کـرده از زنش هم همين انتظارو داره! روش نميگه مستقيم بگه (چون اينجا ايرانه) به اشکال مخــتلف نارضايتی نشون ميده ! شب دير مياد خونه ! همش بهونه ميگيره ! هی سر زن بيچاره غر ميزنه و ... اين جــوجه های هفده هجده ساله هم که از قوه ی تخيلشون استفاده می کنن و انواع و اقسام حالات مختلف سکس رو تجربه می کنن ! من نميدونم اين روند تخــماتيک تا کی ميخوای ادامه پيدا کنه اما انصافا شومبول طلا ها دارن ميرن به سمت خوک شدن ! دخترها هم که زدن تو کار درآمد ! چقد هم بازارش خوبه انصافا! دوست خودم سال پيش رنو نمی دونست چيـه الان پشت دوو ميشینه ! هم در آمد داره هم به صرفه تموم ميشه و هم خود آدم هم يه حالی می کنه ..فقط بديش اينه که اگه اون ورقـه آزمايش اچ آی وی جلوش نوشته بود مثبت

دوست داری با کلاس بشی


سلام
دوست داری با کلاس بشی
اگر شما ذاتا" انسان با کلاسی هستید که هیچ !!! در غیر این صورت باید از هر فرصتی برای نشان دادن این موضوع استفاده کنید . شاید باورتان نشود ولی شما می توانید از جراحت خود نیز برای کلاس گذاشتن استفاده کنید فقط کافیست جواب های زیر را با اندکی قیافه موجه بیان کنید:
اگر شصت پای شما زیر اجاق گاز گیر کرده و شما ان را باند پیچی کرده اید هر گاه علت آن را از شما جویا شدند باید جواب دهید : "موقع تکان دادن پيانوی بابام پام مونده زیرش"
اگر صورت شما بر اثر جوشکاری زیر آفتاب سوخته باید بگویید : "از اسکی آخر هفته نمی توانم بگذرم"
اگر به خاطر تک چرخ زدن با موتور براوو جلوی مدرسه دخترانه به زمین خورده اید در جواب باید بگویید : "با موتور هزار داداشم تو جاده چالوس تصادف کردیم"
اگر انگشت دست شما به ماهیتابه پیاز داغ چسبیده علت آن را چنین بیان کنید : "دیشب با قهوه جوش اینجوری شد"
اگر بر اثر ضربه ی چکش ناخن شما شکسته باید بگویید : "به سیم گیتارم گیر گیر کرده"
اگر بر اثر زد و خورد در صف روغن کوپنی زیر چشم شما کبود شده جوابتان این باشد : "چند روز پیش توپ تنیس به صورتم خورد"
اگر صورت شما بر اثر خوردن خرمای خیرات و چای و شیرینی مملو از جوش شده علتش را چنین وانمود کنید: "که خواهرتان از هلند شکلات زیادی اورده است"
اگر مینی بوس شما در جاده خاکی چپ کرد و حسابی مجروح شدید بسیار عصبانی بگویید : "الکی می گویند زانتیا ایربگ داره "
اگر کف دست شما به قوری سماور چسبید بگویید:"حواسم نبود میله ی شومینه زیادی داغ شد"
اگر موها و ابروهای شما در چهار شنبه سوری سوخت جواب دهید:"بچه همسایه را از میان شعله های آتش بیرون کشیدم!ببينم شما اينقدر بيكلاس بودي كه همه اينو خوندي

سوالهای ممنوعه


سلام
سوالهای ممنوعه

بر اساس يه تحقيق ، ۵ سوال وجود داره که زنها بهتره از مردها نپرسند!
بر اساس يه تحقيق ، ۵ سوال وجود داره که زنها بهتره از مردها نپرسند! چون اگه جوابهاشون مبني بر حقيقت داده بشه شر به پا ميشه!! ... اين ۵ سوال عبارتند از:
۱- به چي فکر مي کني؟ ... ۲- آيا دوستم داري؟ ... ۳- آيا من چاقم؟ ... ۴- به نظر تو ، اون دختره از من خوشگلتره؟ ... ۵- اگه من بميرم تو چيکار مي کني؟
براي مثال:
>>> ۱- به چي فکر مي کني؟جواب مورد نظر براي اين سوال اينه: “عزيزم! از اينکه به فکر فرو رفته بودم متاسفم! داشتم به اين فکر مي کردم که تو چقدر زن خوب و دوست داشتني و متفکر و با شعور و زيبايي هستي و من چقدر خوشبختم که با تو زندگي مي کنم.“ ... البته اين جواب هيچ ربطي به موضوع مورد فکر مرد نداره! چون مرد داشته به يکي از موارد زير فکر مي کرده:
الف) فوتبالب) بسکتبالج) چقدر تو چاقي!د) چقدر اون دختره از تو خوشگلتره!ه) اگه تو بميري پول بيمه ات رو چطوري خرج کنم؟يه مرد در سال ۱۹۷۳ بهترين جواب رو به اين سوال داده... اون گفته: “اگه مي خواستم تو هم بدوني به جاي فکر کردن ، درباره ش حرف مي زدم!“ ...
>>> ۲- آيا دوستم داري؟جواب مورد نظر اين سوال “بله“ است! و مردهايي که محتاط ترند مي تونن بگن: “بله عزيزم!“ ... و جوابهاي اشتباه عبارتند از:
الف) فکر کنم اينطور باشه!ب) اگه بگم بله ، احساس بهتري پيدا مي کني؟ج) بستگي داره که منظورت از دوست داشتن چي باشه!د) مگه مهمه؟!ه) کي؟ ... من؟!
>>> ۳- آيا من چاقم؟واکنش صحيح و مردانه نسبت به اين سوال اينه که با اعتماد به نفس و تاکيد بگين “نه! البته که نه!“ و به سرعت اتاق رو ترک کنين! ... جوابهاي اشتباه اينها هستند:
الف) نمي تونم بگم چاقي... اما لاغر هم نيستي!ب) نسبت به چه کسي؟!ج) يه کمي اضافه وزن بهت مياد!د) من چاق تر از تو هم ديدم!ه) ممکنه سوالت رو تکرار کني؟ داشتم به بيمه ات فکر مي کردم!
>>> ۴- به نظر تو ، اون دختره از من خوشگلتره؟“اون دختره“ در اينجا مي تونه يه دوست قبلي يا يه عابر که از فرط زل زدن به اون تصادف کردين و يا هنرپيشه ء يه فيلم باشه... در هر حال جواب درست اينه که: “نه! تو خوشگلتري!“ ... جوابهاي غلط عبارتند از:
الف) خوشگلتر که نه... اما به نحو ديگه اي خوشگله!ب) نمي دونم اينجور موارد رو چطوري مي سنجند!ج) بله! اما مطمئنم تو شخصيت بهتري داري!د) فقط از اين بابت که اون جوونتر از توست!ه) ممکنه سوالت رو تکرار کني؟ داشتم راجع به رژيم لاغريت فکر مي کردم!
>>> ۵- اگه من بميرم تو چيکار مي کني؟جواب صحيح: “آه عزيزترينم! در حادثه ء اجتناب ناپذير فقدان تو ، زندگي برام متوقف ميشه و ترجيح ميدم خودمو زير چرخ اولين کاميوني که رد ميشه بندازم!“ ... اين سوال ، همونطور که توي گفتگوي زير مي بينين ، ممکنه از سوالهاي ديگه طوفاني تر باشه! ...
زن: عزيزم... اگه من بميرم تو چيکار مي کني؟مرد: عزيزم! چرا اين سوالو مي پرسي؟ اين سوال منو نگران مي کنه!زن: آيا دوباره ازدواج مي کني؟مرد: البته که نه عزيزم!زن: مگه دوست نداري متاهل باشي؟مرد: معلومه که دوست دارم!زن: پس چرا دوباره ازدواج نمي کني؟مرد: خيلي خب! ازدواج مي کنم!زن (با لحن رنجيده): پس ازدواج مي کني؟مرد: بله!زن (بعد از مدتي سکوت): آيا باهاش توي همين خونه زندگي مي کني؟مرد: خب بله! فکر کنم همين کار رو بکنم!زن (با ناراحتي): بهش اجازه ميدي لباسهاي منو بپوشه؟مرد: اگه اينطور بخواد خب بله!زن (با سردي): واقعا“؟ لابد عکسهاي منو هم مي کني و عکسهاي اونو به ديوار مي زني!مرد: بله! اين کار به نظرم کار درستي مياد!زن (در حالي که اين پا و اون پا مي کنه): پس اينطور... حتما“ بهش اجازه ميدي با چوب گلف من هم بازي کنه!مرد: البته که نه عزيزم! چون اون چپ دسته

سوالهای ممنوعه


سلام
سوالهای ممنوعه

بر اساس يه تحقيق ، ۵ سوال وجود داره که زنها بهتره از مردها نپرسند!
بر اساس يه تحقيق ، ۵ سوال وجود داره که زنها بهتره از مردها نپرسند! چون اگه جوابهاشون مبني بر حقيقت داده بشه شر به پا ميشه!! ... اين ۵ سوال عبارتند از:
۱- به چي فکر مي کني؟ ... ۲- آيا دوستم داري؟ ... ۳- آيا من چاقم؟ ... ۴- به نظر تو ، اون دختره از من خوشگلتره؟ ... ۵- اگه من بميرم تو چيکار مي کني؟
براي مثال:
>>> ۱- به چي فکر مي کني؟جواب مورد نظر براي اين سوال اينه: “عزيزم! از اينکه به فکر فرو رفته بودم متاسفم! داشتم به اين فکر مي کردم که تو چقدر زن خوب و دوست داشتني و متفکر و با شعور و زيبايي هستي و من چقدر خوشبختم که با تو زندگي مي کنم.“ ... البته اين جواب هيچ ربطي به موضوع مورد فکر مرد نداره! چون مرد داشته به يکي از موارد زير فکر مي کرده:
الف) فوتبالب) بسکتبالج) چقدر تو چاقي!د) چقدر اون دختره از تو خوشگلتره!ه) اگه تو بميري پول بيمه ات رو چطوري خرج کنم؟يه مرد در سال ۱۹۷۳ بهترين جواب رو به اين سوال داده... اون گفته: “اگه مي خواستم تو هم بدوني به جاي فکر کردن ، درباره ش حرف مي زدم!“ ...
>>> ۲- آيا دوستم داري؟جواب مورد نظر اين سوال “بله“ است! و مردهايي که محتاط ترند مي تونن بگن: “بله عزيزم!“ ... و جوابهاي اشتباه عبارتند از:
الف) فکر کنم اينطور باشه!ب) اگه بگم بله ، احساس بهتري پيدا مي کني؟ج) بستگي داره که منظورت از دوست داشتن چي باشه!د) مگه مهمه؟!ه) کي؟ ... من؟!
>>> ۳- آيا من چاقم؟واکنش صحيح و مردانه نسبت به اين سوال اينه که با اعتماد به نفس و تاکيد بگين “نه! البته که نه!“ و به سرعت اتاق رو ترک کنين! ... جوابهاي اشتباه اينها هستند:
الف) نمي تونم بگم چاقي... اما لاغر هم نيستي!ب) نسبت به چه کسي؟!ج) يه کمي اضافه وزن بهت مياد!د) من چاق تر از تو هم ديدم!ه) ممکنه سوالت رو تکرار کني؟ داشتم به بيمه ات فکر مي کردم!
>>> ۴- به نظر تو ، اون دختره از من خوشگلتره؟“اون دختره“ در اينجا مي تونه يه دوست قبلي يا يه عابر که از فرط زل زدن به اون تصادف کردين و يا هنرپيشه ء يه فيلم باشه... در هر حال جواب درست اينه که: “نه! تو خوشگلتري!“ ... جوابهاي غلط عبارتند از:
الف) خوشگلتر که نه... اما به نحو ديگه اي خوشگله!ب) نمي دونم اينجور موارد رو چطوري مي سنجند!ج) بله! اما مطمئنم تو شخصيت بهتري داري!د) فقط از اين بابت که اون جوونتر از توست!ه) ممکنه سوالت رو تکرار کني؟ داشتم راجع به رژيم لاغريت فکر مي کردم!
>>> ۵- اگه من بميرم تو چيکار مي کني؟جواب صحيح: “آه عزيزترينم! در حادثه ء اجتناب ناپذير فقدان تو ، زندگي برام متوقف ميشه و ترجيح ميدم خودمو زير چرخ اولين کاميوني که رد ميشه بندازم!“ ... اين سوال ، همونطور که توي گفتگوي زير مي بينين ، ممکنه از سوالهاي ديگه طوفاني تر باشه! ...
زن: عزيزم... اگه من بميرم تو چيکار مي کني؟مرد: عزيزم! چرا اين سوالو مي پرسي؟ اين سوال منو نگران مي کنه!زن: آيا دوباره ازدواج مي کني؟مرد: البته که نه عزيزم!زن: مگه دوست نداري متاهل باشي؟مرد: معلومه که دوست دارم!زن: پس چرا دوباره ازدواج نمي کني؟مرد: خيلي خب! ازدواج مي کنم!زن (با لحن رنجيده): پس ازدواج مي کني؟مرد: بله!زن (بعد از مدتي سکوت): آيا باهاش توي همين خونه زندگي مي کني؟مرد: خب بله! فکر کنم همين کار رو بکنم!زن (با ناراحتي): بهش اجازه ميدي لباسهاي منو بپوشه؟مرد: اگه اينطور بخواد خب بله!زن (با سردي): واقعا“؟ لابد عکسهاي منو هم مي کني و عکسهاي اونو به ديوار مي زني!مرد: بله! اين کار به نظرم کار درستي مياد!زن (در حالي که اين پا و اون پا مي کنه): پس اينطور... حتما“ بهش اجازه ميدي با چوب گلف من هم بازي کنه!مرد: البته که نه عزيزم! چون اون چپ دسته

طرز تهیه پیژامه


سلام
طرز تهیه پیژامه
پارچه‌ مي‌خريم ‌(تترون‌ راه‌ راه)، به‌ خانه‌ مي‌بريم‌.
پيژامه‌قبلي‌ را كه‌ مادرتان‌ دوخته‌ روي‌ پارچه‌ گذاشته‌ آنرا مي‌بريد. به‌ خاط‌ر داشته‌ باشيد كه‌ پارچه‌ را دو لايه‌ كرده‌ باشيد. قبل‌ از اينكه‌ قسمت‌ كشدار را ببري‌، سه‌ چار انگشت‌ جا بذار، چون‌ بعد بايد خم‌ شود تا كش‌ رد شود. اين‌ را براي‌ همه‌ لبه‌ها بكن‌.
پيژامه‌ قبلي‌ را برداشته‌ در كمد قرار بدهيد تا مادر آشفته‌ نشود. نخ‌ سوزن‌ آورده‌ پارچه‌را كوك‌ بزنيد. (كوك‌ زدن‌ يعني‌ رد كردن‌ موقت‌ نخ‌ از لاي‌ پارچه‌) از لاي‌ در سرك‌ بكشيد تا مادر بزرگتان‌ از راه‌ سر نرسد (چرخ‌ خياطي‌ مال‌ مادر بزرگ‌ است‌).
بعد از دوختن‌، نوبت‌ كش‌‌اندازي‌ است‌. كش‌ را مي‌اندازيم‌، به‌ اين‌ صورت‌ كه‌ سنجاق‌ قفلي‌ را به‌ سر آن‌ گره‌ زده‌، كشان‌ كشان‌ از سوراخ‌ كمر پيژامه‌ عبور بدهيد. يادتان‌ باشد سنجاق‌ قفلي‌ را پس‌ از خاتمه‌ كار به‌ چارقد مادربزرگ‌ ارجاع‌ دهيم‌.
نكات‌ مهم
1- براي‌ جلوگيري‌ از عدم‌ سايش‌ سرزانوها، از چهار دست‌ و پا رفتن‌ بپرهيزيد. 2- در صورت‌ پاره‌ شدن‌ كش‌، پيژامه‌ سقوط‌ خواهد كرد. 3- حضور در اماكن‌ عمومي‌ با پيژامه‌ خلاف‌ شئونات‌ اجتماعي‌ است‌. 4- پيژامه‌ نيز مانند مسواك‌ و عينك‌، از لوازم‌ شخصي‌ شماست‌، از تعارف‌ آن‌ بپرهيزيد. 5- قبل‌ از اينكه‌ پيژامه‌ قبلي را روي‌ پارچه‌ بگذاريد، كش‌ آنرا خارج‌ كنيد تا كمرش‌ تنگ‌ نشود.

طرز تهیه پیتزامه


سلام
طرز تهیه پیتزا مه
پارچه‌ مي‌خريم ‌(تترون‌ راه‌ راه)، به‌ خانه‌ مي‌بريم‌.
پيژامه‌قبلي‌ را كه‌ مادرتان‌ دوخته‌ روي‌ پارچه‌ گذاشته‌ آنرا مي‌بريد. به‌ خاط‌ر داشته‌ باشيد كه‌ پارچه‌ را دو لايه‌ كرده‌ باشيد. قبل‌ از اينكه‌ قسمت‌ كشدار را ببري‌، سه‌ چار انگشت‌ جا بذار، چون‌ بعد بايد خم‌ شود تا كش‌ رد شود. اين‌ را براي‌ همه‌ لبه‌ها بكن‌.
پيژامه‌ قبلي‌ را برداشته‌ در كمد قرار بدهيد تا مادر آشفته‌ نشود. نخ‌ سوزن‌ آورده‌ پارچه‌را كوك‌ بزنيد. (كوك‌ زدن‌ يعني‌ رد كردن‌ موقت‌ نخ‌ از لاي‌ پارچه‌) از لاي‌ در سرك‌ بكشيد تا مادر بزرگتان‌ از راه‌ سر نرسد (چرخ‌ خياطي‌ مال‌ مادر بزرگ‌ است‌).
بعد از دوختن‌، نوبت‌ كش‌‌اندازي‌ است‌. كش‌ را مي‌اندازيم‌، به‌ اين‌ صورت‌ كه‌ سنجاق‌ قفلي‌ را به‌ سر آن‌ گره‌ زده‌، كشان‌ كشان‌ از سوراخ‌ كمر پيژامه‌ عبور بدهيد. يادتان‌ باشد سنجاق‌ قفلي‌ را پس‌ از خاتمه‌ كار به‌ چارقد مادربزرگ‌ ارجاع‌ دهيم‌.
نكات‌ مهم
1- براي‌ جلوگيري‌ از عدم‌ سايش‌ سرزانوها، از چهار دست‌ و پا رفتن‌ بپرهيزيد. 2- در صورت‌ پاره‌ شدن‌ كش‌، پيژامه‌ سقوط‌ خواهد كرد. 3- حضور در اماكن‌ عمومي‌ با پيژامه‌ خلاف‌ شئونات‌ اجتماعي‌ است‌. 4- پيژامه‌ نيز مانند مسواك‌ و عينك‌، از لوازم‌ شخصي‌ شماست‌، از تعارف‌ آن‌ بپرهيزيد. 5- قبل‌ از اينكه‌ پيژامه‌ قبلي را روي‌ پارچه‌ بگذاريد، كش‌ آنرا خارج‌ كنيد تا كمرش‌ تنگ‌ نشود.

کسشعر


سلام
کسشعر
كا رمي كرد زير دست مديردختر خوشگلي چو ماه منير
داشت روزي مدير دورانديشكار مرموز و مشكلي در پيش
با معاون به مشورت بنشستدر به روي مراجعين ببست
وسط بحث و گفتگو ناگاهداخل اندر اتاق گشت آن ماه
گل رخسارش از نشاط شكفتخنده اي كرد با مدير و بگفت
كز سفر خانم شما، امروزبازگشته است خرم و پيروز
اينك از داخل سراي شماتلفن مي كند براي شما
شوق ديدار دارد و ،زآنروبهرتان بوسه مي فرستد او
چون سرش گرم كار بود آن مردحرف وي را درست درك نكرد
گفت: الحال، من گرفتارمبا معاون كميسيون دارم
هرچه داد او ،بگير با تعجيلسر فرصت بده به من تحويل

مزه شوهر


سلام
مزه شوهر
دختري كرد سوال از مادركه چه طعم و مزه دارد شوهر
اين سخن تا بشنيد از دختراندكي كرد تامل مادر
گفت با خود كه بدين لعبت مستگر بگويم مزه اش شيرين است
يا غم شوي روانش كاهديا بلافاصله شوهر خواهد
ور بگويم مزه اش تلخ استتا ابد مي كشد از شوهر دست
لاجرم گفت به او اي زيباترش باشد مزه شوهر
دخترك در تب و تاب افتادگفت: مادر دهنم آب افتاد

میدونی زن و شوهر موفق کیه؟


سلام
میدونی؟
حاج آقا : خودتونو كامل معرفی كنين ...
- شوهر : كاظم ! برو بچز بهم ميگن كاظم لب شتری ! ديلپم ردی ! ۲۳ ساله ! - زن : نازيلا ! ليسانس هنرهای تجسمی از دانشكده سيكتيروارد فرانسه ! ۲۰ ساله !- حاج آقا : چه جوری با هم آشنا شديد ؟
- شوهر : عرضم به حضور ان ورت حاجی ! ايشون مارو پسند كردن ! مام ديديم بد گوشـــــــتيه
گرفتيمش !!!
- زن : حاج آقا ميبينين چه بی چشمو روئه ! حاج آقا تازه سابقه دارم هست !
- شوهر : حاجی چرت ميگه ! من فقط دو سال اوفتادم زندان اونم با بی گناهيه كامل !
- حاج آقا : جرمت چی بود ؟
- شوهر : حاجی جرم كه نمشه بهش گفت ! داش اوچيكم حرف گوش نميكرد ...
مختوم النسلش كردم !
- زن : حاج آقا ميبينين چقد بی احساسه !
- حاج آقا : خواهر من شما به چه دليلی تقاضايه طلاق كردين ؟
- زن : حاج آقا ما الان درست ۳ ساله كه ازدواج كرديم ولی اين آقا اصلا عوض نشده !
- شوهر : دهه ! بابا بكش بيرون ! حاجی بده اصالتمو از دست ندادم ؟
- حاج آقا : خواهر من شما فقط به خاطر اينكه ايشون عوض نشده ميخواين طلاق بگــــــــيرين؟
- زن : حاج آقا اولش فكر ميكردم درست ميشه ! گفتم آدمش ميكنم ! مدرنش ميكنم !
حـاج آقا اين شوهر من نميفهمه تمدن چيه ! نميدونه مدرنيسم چيه!
- شوهر : بابا نموده مارو ! را به را گير ميده ! اين كارو بكن ! اين كارو نكن ! اين لباسو بپـــوش !!
اونو نپوش ! حاجی طاقت مام حدی داره !
- زن : حاج آقا به خدا منم تو فاميل آبرو دارم ! دوست دارم شوهرم شيك ترين لباسارو بپـوشه!
- شوهر : حاجی ميخوايم بريم خونه اون بابای قالپاقش !!! گير ميده ميگه بايد كروات بزنی !
به مولا آدم با كروات يبوست ميگره ! نفسمون ميات بالا ولی پايين رفتنش با شابدوالعظیـــمه !
حاجی ما از بچگی عادت داشتيم دو سه تا تكمه مون وا باشه !! بابا پشم سينه و اين صـوبتا !
- حاج آقا : خواهر من حق با ايشونه !
- زن: حاج آقا بهش ميگم تو خونه زيرشلواری نپوش ! يكی مياد زشته ! حد اقل شلوارك بپوش!
- شوهر : حاجی من اصن بدون زيرشلواری خوابم نمبره ! بابا چارديواری اختياری !
راستش اينجا جاش نيست ولی بابای خدا بيامرزم ميگفت :
- حاج آقا : خدا بيامرزتش !
- شوهر : خدا رفتگان شمارم بيامرزه ! ميگفت : سعی كن تو زندگيت دو تا چيز و ترك نكــنی !!
يكی سيغار ! يكی زيرشلواری !
حاجی جونم برات بگه كه گير داده خفن كه سيغار نكش ! رفته برام پيپ خريته !
آخه خدايیـــش اين سوسول بازيا به ما ميات ؟!!
- زن : حاج آقا شما نميدونين من چقدر سعی كردم حرف زدن اينو درست كنم ! نشد كه نشد !
- شوهر : حاجی رفته واسه من معلم خصوصی گرفته ! فارسی را درست صوبت كنيم !
دیــــگه روم نميشه جولو بچه محلا سرمو بلند كنم !
حاجی خسته مونده از سر كار ميام خونه به جای چايی واسه من كافی شاپ مياره !
درســته آخه ؟! حاجی از وقتی گرفتمش ۳۰ كيلو كم كردم ! از بس كه از اين غذا تيتــيشـيا داده
به خورده ما !!! لازانتيا و بيف استراگانورف و اسپاقرتی و از اين آت آشغالا
حاجی هركی يه سليقه ای داره ! خب منم عاشق آب سيرابی با كيك تيتاپم !!!
- زن : حاج آقا يه روز نميشه دعوا راه نندازه ! چند بار گرفتنش با وصيغه آزادش كرديم ...
- شوهر : آره ! رو زنم تعصب دارم ! كسی نيگا چپ بهش بكنه ! خشتكشو پاپيون ميكنـــــم !!!
-حاج آقا : خب شما كه اينهمه با هم اختلاف فرهنگی و اقتصادی داشتين چرا با هــــــــم ازدواج
كردين ؟؟!!
- زن : عاشقش بودم ! ديوونش بودم ! هنوزم هستم

بسیجی


سلام
بسیجی
سلام داستانی راکه میخواهم برایتان بگم ماله 2ساله قبل که من تازه ازخارج آمده بودمآن سالی که من رفته بودم دختر خاله من خیلی کوچک بود ولی وقتی که برگشتم دیدم که چه دختره زیبايی شده است خانواده خاله من خیلی حزب الهی وچادری هستن ونرگس عضو بسیج محله بوداز همان روزهای اول فهمیدم که نرگس از شیطانی كردن بدش نمیاد بهمین خاطر منهم رفتم تو نخش اول با یک تلفن ساده شروع شدمیدانستم کسی جز او خانه نیست تلفن را برداشت وسلام کردم اوهم خوشحال شد بعد کمی حرف زدن گفتم نرگس چرا ازدواج نمیكنی؟ گفت کی مارا میگیره؟ خلاصه چنان مخ زنی کردم که همانجا حاضر شد بامن عروسی كنه. من هم از رابطه دختر پسر خارجی برایش می گفتم واوهم خجالت میکشید ولی چنان می گفتم که آب از لب ولوچش آویزان می شد . یک روز در خانه بودم که تلفن زنگ زد برداشتم ودیدم نرگسه با کمی حرف زدن گفت می خواهم به بهانه رفتن به مرقده امام بیایم خونتون من هم فورا استقبال کردم قرار شد صبح ساعت6 خانه من باشه من هم شبانه رفتم حمام یک حالي به كيرم دادم و حسابي تميزش كردم خودم حال کردم تا صبح نخوابیدم چون فکر می کردم چه حالتی باید بكونمش . صبح راس ساعته6زنگ خانه زده شد عین برق درراباز کردم نرگس با همان حجاب همیشگی آمد توبا هم خیلی حرف زدیم که من گفتم چرا چادرتو درنمیاری گفت تو نامحرم هستی گفتم ای بابا این حرفها چیه مگه قرار نیست ما باهم عروسی كونیم گفت چرا ولی باید اول محرم شویم گفتم حالا به خاطره چند ساعت باید برم آخوند بیارم گفت نه من خودم صیغه را بلدم من هم از خدا خواسته گفتم بخون گفت تو راضی هستی گفتم من که از خدامه گفت مدتش چی گفتم تو بخوان مدتشو خودت بگو منهم راضیم آن وقت کاغذ را دراورد و خواند من در آخر گفتم قبلت بعد گفت من وتو به مدته2سال زنوشوهر شدیم گفتم حالا چی کار كنيم گفت زنوشوهراچی کار میكنند تازه فهمیدم چه گندی زدم آرام آرام رفتم طرفش بدنش میلرزید بوسه ای آرام از لبش کردم چه لبه گرمی داشت چادر را ازسرش در آوردم چیزی نمیگفت انگار مرده بود مقنه سرشو در آوردم چه موهای خرمائی بلندی داشت چه گردن کشیده وسفیدی کیرم داشت از حلقم میزد بیرون دستش را گرفتم بردم به سینه ام گذاشتم خلاصه چنان لختش کردم که خودم باورم نمیشود دیگر جز شورت سوتین چیزی نداشت بدن سفید تپلی داشت شورت مشكی وسوتین همان رنگ منهم لخت شدم دیگر نه او چیزی تنش بود نه من چه کسی داشت خوردنی تا میشدخوردم زبانم را میکردم تو کسش واوهم ناله میکرد کیر من را چنان می ما لیدکه دردم میامد با زور کیرمرا خورد آنقدر خوشش آمده بود که حاضرنبود ول كنه برشگردوندم وبا کونش بازی کردم کرم آوردم وبه سوراخ کونش زدم يه كمي هم به کیره خودم زدم تا بخودش بیاد کیرم تا دسته تو کونش بود آرام آرام تلمبه میزدم چه کونه تنگی داشت آخو اوفش به هوا رفته بودکیرمو در آوردم و گفتم بیا روش بنشین اونم آمد وخودش کرد تو کونش ونششت روش خودش تلمبه میزد 5 دقیقه بعد حس کردم داره آبم میاد کیرمو در آوردم وگفتم بخواب دوباره کردم تو کونش چند دقیقه بعد تا قطره آخر ریختم تو کونش خلاصه نرگس اون روز و شب رو پیش من ماند و به خانه زنگ زد و گفت من شب را در مرقد می خوابم فردا صبح رفتاز آن روز به بعد من و نرگس هفته ای یک بار عروسی می كونیمامید وارم که همه از این دختر خاله ها داشته باشن .

نگین


سلام
نگين
من نگين هستم و 21 سالمه و اهل تهرانم , تابستونه امسال بود كه قرار شد با مادر بزرگم بريم زنجان براي جشن عروسي يكي از فاميلهاي مادر بزرگم كه من بهش عزيز مي گم البته نسبت به سنش قيافش خيلي كم سن و سال تر نشون مي ده , خلاصه من و عزيز قرار شد كه يكشنبه صبح با قطار بريم زنجان و وقتي رسيديم زنجان دو سه روزي مشغوله عروسي بوديم تا اينكه عروسي تموم شد و يه روز ديدم عزيز داره با يكي تلفني صحبت مي كنه و بعد اينكه قطع كرد بهم گفت : برو اماده شو مي خوايم بريم خونه همكار قديميم . – قبلا كه تو تهران مادر بزرگم از اين همكار قديميش و خوانوادش زياد تعريف كرده بود حتي داييم هم كه چند سال قبل تو زنجان دانشگاه قبول شده بود 2 ساله تموم خونه همكار عزيز مونده بود ولي خونه فاميلاي عزيز نرفته بود –البته همكار عزيز مرد بود – اين اقا باباي مسعود مي شه - , ما اژانس گرفتيم و رفتيم خونشون انصافا هم خوانواده خون گرمي بودن و اين از همون اول كه رسيديم و از استقبالشون معلوم بود , رفتيم تو و نشستيم و عزيز داشت با خانم همكارش حرف مي زد , گفت : راستي پسره من كجاست ؟من مونده بودم كه اين كيه كه عزيز بهش ميگه پسرم اخه به هيچكدوم از داييهام هيچوقت پسرم نمي گفت . مادر مسعود گفت : مسعود حمومه الان مياد , بعد نيم ساعت ديدم يكي در حمومو باز كرد و اومد بيرون واي يه پسر قد بلند و خوشگل واي . عزيز بلند شد و در حاليكه مي گفت سلام عزيزم رفت طرفش و مسعودم كه عزيزو ديده بود و واقعا معلوم بود كه خوشحاله اومد و عزيزو بغل كرد و باهاش روبوسي كرد . منم همين طور هاجو واج نشسته بودم و نگاه مي كردم كه با صداي سلام مسعود به خودم اومدم و خودمو جمع و جور كردم و بلند شدم و سلام كردم بعد عزيز بهم گفت : اين مسعوده , من اينو از پسراي خدمم بيشتر دوست دارم . بعد همه نشستيمو عزيز شروع كرد به سوال پيچ كردن مسعود و داشت باهاش به شوخي دعوا مي كرد كه چرا وقتي مياد تهران خونه عزيز نميره – البته شوما خوننده ها مي دونين كه وقتي اقا مسعود تهران مياد كجا ميره – منم داشتم به مسعود نگاه مي كردم كه واقعا چشماي قشنگي داشت و لنز طبي ابي هم گذاشته بود كه خيلي جذابش كرده بود , خلاصه ناهارو خورديمو و مسعود رفت اتاقش عزيز هم كه عادت داشت ظهرا بخوابه رفت تو اون يكي اتاق خوابيد منم كه حوصلم سر رفته بود , مادر مسعود هم كه يه بالش دستش بود اومد و بهم گفت : دخترم اگه مي خواي بخوابي بالش بدم بهت و اگه نمي خواي و حوصلت سر رفته برو اتاق مسعود , منم ميرم پيش عزيزت بخوابم كاري داشتي صدام كن . منم بلند شدم رفتم طرف اتاق مسعود , وقتي رسيدم نزديك در صداي گيتار شنيدم كه اهنگ خيلي ارومي هم بود و فهميدم كه مسعود داره گيتار مي زنه وقتي در زدم و رفتم تو اتاق ديدم مسعود رو تختش نشسته و وقتي منو ديد گيتارو گذاشت كنار و بلند شد و تعارف كرد تا برم روي صندلي بشينم . بعد مسعود گفت : اگه خواستين مي تونين با رايانم كار كنين . اما نكته قابل توجه اين بود كه تو عمرم نديده بودم اين بود كه اصلا بهم نگاه نمي كرد منم همش تو كفه اين بودم كه اينادم با اين قيافه چرا اين طوريه ؟ , بعد من رايانشو روشن كردم و ديدم مسعود گفت : من مي خوام بخوابم اگه كاري داشتين بيدارم كنين . واقعا داشتم شاخ در ميوردم , تو عمرم نديده بودم كه پسري تو اتاقش يه دختر باشه و خودش بگيره بخوابه . من وقتي داشتم با رايانش كار مي كردم ID ياهو مسنجرش رو ديدم و زود يادداشت كردم . خلاصه بعد از ظهر شد و بعد از اينكه عزيز از خواب بيدار شد و حدود يك ساعتي هم نشستيم , به خونه فاميل عزيز برگشتيم .اما من مسعودو نمي تونستم فراموش كنم . فرداي اون روز برگشتيم تهران , دو سه روز بعد وقتي داشتم چت مي كردم ديدم مسعود ان شد بعد من كه فرصت خوبي پيدا كرده بودم شروع كردم با يه اسم ديگه باهاش حرف زدن حدود 2 ساعتي باهاش لاس زدم بعد از چند بار چت كردن يه روز بهم گفت : مي خوام بيام تهران . من داشتم از خوشحالي بال در مي اوردم اخه قرار بود 2روز بعد از روزي كه مسعود مي خواست بياد تهران , مامانم بره كرج خونه خواهرم منم با مسعود قرار گذاشتم كه بياد ببينمش . شب قبل از اون روز رفتم حموم و يه تيغ حسابي به كس و كونم انداختم و حتي دور سوراخ كونم رو هم تميز كردم و اخر كار از بس حشري شده بودم اينقدر با خودم ور رفتم و خودمو انگشت كردم كه ارضا شدم . فرداش يه كم زودتر از موعد مقرر به محل رسيدم و يه گوشه ايستادم بعد از 10 دقيقه ديدم مسعود از يه پرايد مشكي پياده شد و و بعد از خداحافظي با راننده رفت جايي كه باهاش قرار گذاشته بودم , منم رفتم طرفش و وقتي بهش رسيدم سلام كردم اونم كه از ديدن من تعجب كرده بود سلام كرد و بعد از حال و احوال مي خواست از من خداحافظي كنه كه من گفتم : منتظره كسي هستين ؟ اون كه هول شده بود گفت : نه !!! منم بهش گفتم كه تمام اين مدت داشته با من چت مي كرده . مسعود داشت از تعجب شاخ در مي اورد , خلاصه با هر جون كندني بود دعوتش كردم كه بياد خونمون چون اونجا به خونمون نزديك بزد بعد دستمو گذاشتم تو دستش و بردمش خونه وقتي رسيديم بردمش تو اتاقه خودم و نشستم رو تخت و دسته مسعودو گرفتمو كشيدمو نشوندمش كنار خودم چسبيدم بهش و باهاش حرف زدم و گفتم كه چقدر دوسش دارم و از همون بار اول كه ديدمش عاشقش شدم , حدوده 10 دقيقه اي حرف زديم بعد من رفتم ميوه اوردم و رفتم لباسمو عوض كردم و يه تا پ رو نافي با يه شلوارك سفيد چسب تنم كردم و اومدم نشستم كنارش , بعد از چند دقيقه يه فيلم سو پر ايراني كه از دوست پسر قبليم –همون نامرد كه منو بد بخت كرد- گرفته بودم در اوردم و گذاشتم تو دستگاه و تلويزيونو روشن كردم بعد 10 دقيقه كه ديدم اين مسعود مثل اينكه خجالتيه خودم شروع كردم و گفتم : اقا مسعود شوما از پزشكي چيزي سرتونچ گ پميشه ؟ گفت : چطور مگه ؟ منم دستمو گذاشتم رو كسم و گفتم : اخه اينجام درد مي كنه من دلم امپول مي خواد !!مسعود از جاش بلند شد و گفت : به بابا اينو زودتر مي گفتي , منم كه از شنيدن اين حرفش خيلي خوشحال شده بودم رفتم جلو و شروع كرديم به لب گرفتن از همديگه با اينكه پسر بود اما لباش حرف نداشت خيلي هم خوشمزه بود اون اول لب پايينمو مي خورد و بعد بالا رو و بعدش زبونمو , واقعا حرفه اي لب مي گرفت بعد از چند دقيقه گونمو بوسيد و منو خوابوند روي تخت و با حوصله تاپمو در اورد , من يه سوتين فانتزي سفيد با گلهاي صورتي تنم بود كه مسعود اروم اروم ىر حاليكه گونمو مي خورد رفن طرف بند سوتينم و بعد سينه هامو از روي سوتين خورد , منم كه داشتم به فيلم نگاه مي كردمو لذت مي بردم هي به مسعود مي گفتم : بخور تموم بدنم مال تو بخور عزيزم .مسعود با دندوناش سوتينمو باز كرد و افتاد به جونه سينه هام با تمامه دقت سينه هامو مي خورد و يواشكي هر چند وقت يك بار اروم نوكشونو گاز مي گرفت كه خيلي حال مي داد بعد من بلند شدم و لباساشو در اوردم كيرشو گرفتم دستم ادم خواست كه براش ساك بزنم اما من از اين كار بيزارم ولي با يك درجه تخفيف به مسعود با دستم براش ساك زدم , بعد مسعود شورتمو كه با سوتينم ست بود در اورد و افتاد به جونه كسم , واقعا خيلي با مهارت تمام قسمت هاي كسمو خورد منم كه ديگه اب كسم مثل چشمه شر شر مي اومد مسعود هم همشو مي خورد بعد من بلند شدم سو طاقباز خوابيدم و پاهامو گذاشتم رو شونه هاي مسعود اونم كيرشو نزديك كسم كرد و دو سه بار باهاش به نانازم ضربه زد داشتم از هوش مي رفتم بعد اروم سر كيرشو كرد تو كسم منم ديگه از شدت لذت داشتم بيهوش مي شدم كاملا كيرشو تو وجودم حس مي كردم , مسعود داشت تلمبه مي زد هر دومون به نفس نفس افتاده بوديم بعد از 5 دقيقه مسعود منو بلند كرد و از پشت منو بغل كرد وكيرشو كرد تو كسم و منو از روي زمين بلند كرد و شروع كرد به تلمبه زدن واي نمي دونستم كس دادن روي هوا اينقده حال مي ده داشتم ديوونه مي شدم بعد چند دقيقه مسعود منو گذاشت زمين و تا كونه منو ديد گفت : جوووون من ميميرم واسه كون قلمبه عجب كوني داري .من اولش راضي نمي شدم ولي بعد كمي ناز كردن قبول كردم و رفتم روي تخت و سينه هامو گذاشتم روتخت و زانوهامو روي زمين و تا جاييكه مي تونستم كونمو دادم هوا , مسعود اول كيرشو و بعد سوراخ كون منو حسابي كرم زد و بعد با انگشت يكم سوراخمو گشاد كرد و يواش كيرشو فرو كرد تو , من از شدت درد زدم زير گريه اونم زود كيرشو كشيد بيرون و دوباره كرد تو ولي ارومتر , بعد يكم صبر كرد و بيحركت وايساد تا كونم عادت كنه بعد شروع كرد به تلمبه زدن و هي سرعتشو بيشتر كرد منم كه ديگه از شدت درد نه صدام در مي اومد و نه نفسم بالا مي اومد فقط دعا مي كردم ابش زودتر بياد تا راحت شم كه يهو حس كردم كه داره مياد و مسعود كيرشو كشيد بيرون و خودشو روي كمرم خالي كرد و بعدم افتاد روم و يه لب ازم گرفت و رفت دستشويي و بعدش لباساشو تنش كرد و باهام خداحافظي كرد و رفت بيرون منم تا فردا صبح از رو تختم بلند نشدم .

سرماخوردگی


سلام
سرما خوردگي
من اسمم سانازه و الان 33 سال دارم . ميخوام اولين سكسم رو واستون تعريف كنم حدود 15 سالم بود 3 ماهي ميشد كه مدرسه ها باز شده بود . من كمي سرما خورده بودم و كسل بودم . صداي زنگ در اومد . زن عموم با برادرش هادي بودن . برادرش بچه خوبي بود زياد قيافه جالبي نداشت اما خيلي خوب مشت و مال ميداد خيلي از زناي فاميل عاشق مشت و مالاش بودن . من كمي پيششون نشستم و بعدش رفتم طبقه بالا تو اتاقم كه بخوابم . كمي كه دراز كشيده بودم هادي اومد تو اتاقم و بهم گفت : كه مادرت ميگفت كسلي و حال نداريگفتم : آره كمي سرما خوردم .گفت : ميخواي كمي مشت و مالت بدم شايد بهتر شي .اولش خجالت كشيدم و قبول نكردم ولي اينقدر اصرار كرد كه قبول كردم رو شكمم خوابيدم و اون اومد رو پاهام نشست و شروع كرد اول ارووم شونه هامو ماليد و بعد دستشو از بالا روي ستون فقراتم كشيد تا دم شلوارم و بعد دوباره تا بالا و همين جور كمرم رو ميماليد خيلي خوشم اومده بود بعد دستشو گذاشت رو باسنم و شروع كرد به ماليدن اولش خوشم نيومد و ميخواستم بگم كه اين كارو نكنه ولي روم نشد كمي كه ماليد كم كم داشت خوشم ميومد و چيزي نگفتم .بهم گفت : لباستو بزنم بالا و كمرت رو با كرم بمالم ؟‌ منتظر جواب من نشد و لباسم رو بالا زد منم كه خيلي از مشت و مالش خوشم اومده بود چيزي نگفتم لباسم رو كه تا شونه هام زد بالا ازم پرسيد : كرم داري ؟گفتم : تو كمدم دارم . خواستم بلند شم كه نذاشت و خودش رفت آورد و دوباره رو پاهام نشست بعد گفت : لباستو در بياد اينجوري نميشه و لباسم رو در اورد اولش خيلي خجالت ميكشيدم ولي دلم ميخواست منو دسمالي كنه رو شكمم هم خوابيده بودم و سينه هام رو نميديد . بعد به كمرم كرم ماليد و شروع كرد واقعا عالي بود داشتم حسابي حال ميكردم كم كم داشت صدام در ميو مد و ديگه تو حال خودم نبودم يه دفعه دستشو گذاشت رو باسنم و در گوشم گفت : مي خواي باسنتم بمالم ‌؟‌ و شلوارم رو كشيد پايين و بعد دستشو گذاشت بقلاي شرتم و خواست درش بياره كه دستمو گذاشتم روش و گفتم : درش نيار . خم شد و صورتم رو محكم بوسيد و گفت : نترس و كشيد پايين تا زانوهام و شروع كرد ماليدن باسنم خيلي حال مي داد حسابي همه جاي باسنم رو ماليد كم كم داشتم آروم آروم آه و ناله ميكردم و كم كم بدنم داشت ميلرزيد . آروم خوابيد روم و تو گوشم گفت : تا حالا سكس داشتي ؟گفتم : نه. كيرش رو روي باسنم حس ميكردم بعد دستاشو آورد زيرم و سينه هام رو گرفت و ماليد . گفت : ميخواي بكنمت ؟ خيلي ترسيده بودم گفتم : نه گفت : نترس از عقب ميكنم گفتم : درد نداره ؟‌ گفت : كرم ميزنم درد نمي گيره و دوباره محكم منو بوسيد و بعد بلند شد و لباساشو در آورد يه نگاه به كيرش انداختم تقريبا بزرگ بود بعد اومد كنارم كيرشو گرفت جلوم و گفت : مي خواي بهش دست بزني ؟ من رومو بر گردوندم و گفتم: نه نشست رو پاهام و به لاي كونم كرم زد و بعد با انگشتش سوراخ كونم رو ماليد و بعد كرد تو و عقب جلو مي كرد بعد 2 تا از انگشتاشو كرد تو بعد 3 تا بعد به كيرش كرم زد و گفت سرش كه بره تو يكم درد داره ولي زود خوب ميشه بعد كيرشو گذاشت دم سوراخم و كمرم رو گرفت و آروم فشار داد بد جوري دردم گرفت چشام يه لحظه سياهي رفت دستمو بردم پشتمو خواستم كيرشو در بيارم دستمو گرفت و گفت : الان خوب ميشه و هي قربون صدقه من ميرفت كم كم دردش خوب شد و آروم فشار داد كمي درد داشتم ولي حال ميداد كم كم تا ته كرد تو و يه آه بلند كشيد و محكم بغلم كرد و كيرشو فشار داد تو كونم خيلي احساس خوبي بود و آروم كيرشو عقب جلو ميكرد وقتي فرو ميكرد كمي درد داشت بعد از 3-4 دقيقه كيرش رو در آورد حس ميكردم كونم حسابي باز شده بعد كيرش رو در آورد و كرم زد و دوباره فرو كرد ايندفعه را حتتر رفت تو و دردش كمتر بود و شروع كرد عقب جلو كردن و تو گوشم گفت : از عمه تينات بيشتر حال ميدي ها اونو از كس كردم اينقده بهم حال نداد تازه اون موقع بود كه فهميدم عمم با اون خوشگليش چرا اينقدر دورو بره اين ميگرده . هادي هم تند تند تو كونم تلمبه ميزد داشتم حسابي حال ميكردم كه يهو يه چند تا آه بلند كشيد و محكم كيرشو كرد تو كونم و در اورد بعد تا ته كرد تو و حس كردم تو كونم يه چيزي ميريزه بعد خوابيد روم و منو بوسيد گفتم : چيكار كردي ‌؟‌ گفت : آبم اومد عزيزم دستشو آورد زيرم و كسم رو ماليد خيلي حال ميداد بعد حس كردم دارم ميتركم و بد جوري لرزيدم و يه احساس خيلي خوبي بهم دست داد دوباره منو بوسيد و كيرشو از تو كونم كشيد بيرون و بلند شد من حال بلند شدن نداشتم همون جوري رو شكمم دراز كشيده بودم هادي لباساشو پوشيد و پتوم رو كشيد روم و منو بوسيد و گفت كمي بخوابي خيلي حالت جا مياد بعدش رفت و منم خوابيدم بعد از اون چند بار ديگه هم منو كرد اين اولين سكس من بود .

دوست بابام


سلام
دوست بابام
اين ماجرايي رو كه ميخوام بنويسم يه نفر تو چت واسم تعريف كرده بود كه اسمش يادم نمياد خلاصه ببخشيد ماجرا رو از زبون اون مينويسم .جريان بر ميگرده به وقتي كه من 14 سالم بود بابام اون موقع يه دوستي داشت كه خيلي با بابام صميمي بود و حدود 35 سال سن داشت و با خانواده ما رفت و آمد خانوادگي داشتن و خلاصه ما و اونا خيلي به هم اعتماد داشتيم حتي از فاميلامون بيشتر حتي طوري بوديم كه اگر زن دوست بابام ميخواست جايي بره و خودش وقت نداشت كه بره و زنش رو برسونه بابام اونو ميبرد و از اين حرفا يه روز كه بابام اينا ميخواستند برن عروسي و من هم چون اون روز بايد تو مدرسه امتحان ميدادم نرفتم و بابام هم يه زنگي به دوستش زد و منو سپرد به دوستش و رفتند دوست بابام هم منو برد خونشون .. يكم با دخترش بازي كردم و يه كم هم ميوه اينا خوردم تا وقت مدرسه شد و دوست بابام منو برد مدرسه و گفت خودم ميام دنبالت و رفت و منم رفتم تو مدرسه وقتي مدرسه تعطيل شد و اومدم بيرون ديدم با ماشينش جلو در مدرسه وايساده و منتظرمه سوار شديم و رفتيم جلو در خونشون و همين كه پياده شدم يهو پام ليز خورد و افتادم تو جوب آب و كلي خيس شدم شانس آوردم كه كيفم تو ماشين بود وگر نه همه كتابام خيس ميشد سري منو از جوب كشيد بيرون و منم كه داشتم گريه ميكردم و كلي خجالت كشيدم منو برد بالا و هي ميگفت عيب نداره خودم تا حالا 100 بار افتادم تو جوب و كفشام و در آورد و رفتيم تو و گفت عمو لبا ساتو در بيار ببرمت هموم گفتم به خاله ميگي بياد ؟‌- زنش - گفت با دخترم رفته خونه يكي از فاميلا مون و شروع كرد لباسام و در بياره و منو لخت كرد و لباسام رو ريخت تو يه سبد من فقط با يه شرت جلوش وايساده بودم بعد خودشم لخت شد و گفت منم كثيف شدم بايد خودمو بشورم و دستمو گرفت و گفت با هم بريم حموم و منم چيزي نگفتم و رفتيم تو حموم يكم زير دوش منو شست و بعد خود شم اومد زير دوش بعد از اون همه بدنم رو با ليف و صابون شست و بعد خودشو ليف كشيد و يهو شرتش رو در آورد و من واسه اولين بار كير ديدم با ليف كيرش رو شست و بعد شرت منو در آورد و كس و كون منو ميشست و بيشتر با دستش كف صابون رو ميماليد به بدنم به كسم به كونم به سينه هاي كوچولوم به پا ها و كمرم كم كم يه حسي بهم دست داد از اينكه داشت منو دستمالي ميكرد من خوشم ميو مد منو رو شكم خوابوند رو زمين و گفت عمو جون به كسي نگي ها باشه ؟ من كه منظورش رو نفهميدم گفتم باشه بعد كيرش رو گذاشت لاي كونم و بالا پايين كرد گفتم عمو چيكار ميكني ؟ گفت هيچي عزيزم و يهو كونم يه دردي گرفت كه چشام سياهي رفت و سرم يه لحظه گيج رفت و نفسم بند اومد و من فقط گريه كردم و داد زدم و خواستم برم كنار كه منو محكم نگه داشت و گفت الان تموم ميشه ساكت شو كه من بازم داد زدم و تكون مي خوردم كه كيرش در اومد حتي در اومدنش هم درد داشت يهو محكم زد زير گوشم و سرم داد كشيد و منو كتك زد و گفت يا عين آدم بخواب يا ميكشمت و باز هم منو كتك زد همه جام درد ميكرد بعد دوباره منو خوابوند و كيرش و گذاشت لاي كونم و كرد تو و من جيغ زدم كه بازم زد زير گوشم من ديگه ميترسيدم جيغ بزنم و اون هم هي كير گندشو بهم فشار ميداد و من بيشتر دردم ميومد و بهش التماس ميكردم ولم كنه ولي اون گوش نمي كرد و عقب جلو ميكرد من داشتم ميمردم از درد يه چند تا نفس عميق كشيد و كيرشو كشيد بيرون و گفت دهنت رو باز كن و من هم از ترس يكم باز كردم چونم رو گرفت و سر كيرش رو گرفت دم دهنم و كيرش رو ميماليد گفت همه شو ميخوري اگه بريزه زمين ميكشمت و يهو يه چيزي ريخت تو دهنم فكر كردم جيش كرد تو دهنم و كم بود حالم بهم بخوره و دهنم و بستم و بقيش رو صورتم ريخت كه بازم زد زير گوشم و منو خوابوند رو زمين و با انگشت آبهايي رو كه رو صورتم بود رو جم كرد تو دهنم و گفت قورت بده منم از ترس همه رو قورت دادم بعد منو شست و برد بيرون و حوله دخترش رو پيچوند دورم وقتي از اتاق رفت بيرون من بازم گريه كردم و كونم رو ميماليدم تا دردش كم بشه تا فرداش كه جمعه بود خونش موندم و كلي باهام مهربون شده بود و شب هم شام منو برد بيرون و واسم شام خريد و بعدش هم يه عروسك خوشكل و شب هم بغلش خوابيدم كلي باهام ور رفت و كسمو ماليد و خورد منم خيلي خوشم ميومد تا اينكه يه حس خيلي خوبي بهم دست داد و احساس سبكي كردم بعدش منو بغل كرد و گفت خوشت اومد ؟‌گفتم آره گفت بخاطر حموم منو ببخش و از اين حرفا فرداش كه بابام اومد دنبالم ديدم دختر دوست بابام همراشه و خيلي ناراحت و با بابام خداحافظي نكرد و موقعي كه ميرفت خونه با هم سلام عليك كرديم و من رفتم تو ماشين بابام تو راه گريم گرفت و به بابام گفتم كه عمو منو اذيت كرد و كتكم زد بابام گفت عيب نداره عموته ببخشش ولي عوضش برات اون عروسكي كه دوست داشتي رو خريده من يهو يادم افتاد كه من فقط به بابام گفته بودم اين عروسك رو دوست دارم و بابام هي واسه خريدنش امروز فردا ميكرد ولي دوستش واسم خريد حتي بدون اينكه ازم بپرسه انگار ميدونسته من چي ميخوام بعدها فهميدم بابام منو با دختر اون عوض كرده و دليل صميميت بيش از اندازه اونا هم سكس ضربدري بوده يعني بابام با زن اون و اون با مامانم معذرت ميخوام خلاصه اين ماجرا رو خيلي وقت پيش واسم تعريف كرده بود و من خيلي چيزا يادم رفته بود ولي چيزايي كه يادم بود رو نوشتم .

فاطی


سلام
فاطي
سلام داستاني كه واستون ميگم واقعيه اسم من اميره و اين جريان برميگرده به 5 سال پيش من يه پسر دايي دارم كه قبل از ازدواجش خيلي تو نخ خانوم بازي بود و دوستايه زيادي داشت كه اسمه يكيشون فاطي بود كه قيافش بسيار زيبا بود اگه ميخواهيد تصورش كنيد بايد بگم مثل ليلا فروهر حتي از اونم خوشگلتر و بسيار ناز وسكسي اين پسر دايه ما هميشه از سكساش با اون واسم تعريف ميكرد و ميگفت كه هميشه موقعه ارگاسم شدنش انقدر داد ميزنه كه واسه اينكه صداشو كسي نشنوه شروع ميكنه به گاز گرفتن و هميشه جايه كبوديه اونو نشونم ميداد و جلويه من با هم سكس تلفني ميكردن و من ديونه ميشدم يه روز با خودم عهد كردم كه به هرقيمتي كه شده بايد فاطي رو بكنم ومنتظره يه فرصت مناسب شدم البته هنوزم دارم تقاص كارمو پس ميدم بگذريم يه روز پسر دايم گفت كه با فاطي دعوا كردم و من ميدونستم كه اون واسه شكايت از پسر دايم بهم زنگ ميزنه و همينطور هم شد و زنگ زد و زد زيره گريه منم شروع كردم به دلداري دادن و مخ زني اين كار ادامه داشت تا اينكه يه روز دلو زدم به دريا وبهش گفتم كه من دوستت دارم و ميخوامت اونم به ظاهر مخالفت كردو گفت من اونو خيلي دوست دارمو نيميتونمو از اينجور حرفا اينم بگم اون 10 سال از من بزرگتر بود و دوتا بچه داشت كه اونام بزرگ بودن بعد گفت من مطمئنم كه تو هم همون كارارو ميكني ولي بازم زنگ ميزد اين كار ادامه داشت تا اينكه راضيش كردم كه با من باشه و ما با هم صحبت ميكرديم ولي جرات نداشتم كه در مورد سكس صحبت كنم و منتظره يه فرصت بودم تا خونمون خالي بشه تا اينكه محرم اومدو رفت منم بهش گفته بودم كه واست شربت گذاشتم كنار و بايد بياي بگيري تا اينكه يه روز خونمون كسي نبود و من زنگ زدم گفتم بيا شربتو ببر گفت باشه تا يه ربع ديگه اونجام منم رفتم دره حياطو باز كردم و منتظر موندم تا بياد بعداز 20 دقيقه ديدم دره حياط باز شد اون فرشته اون عزيزه دل اونيكه ارزوشو داشتم اومد تو و تو دلم گفتم دمت گرم بلاخره كار خودتو كردي سلام كرد و منم راهنماييش كردم و گفتم بفرما الهي كه من قربونه چشات برم. اخه چشماش خیلی ناز بوداومد تو خونه رفت نشست روصندلی منم درو از پشت قفل کردم و اومدم پيشش دست دادم و بهش گفتم راحت باش اونم چادرش رو در اورد و با مانتو و روسري شد كه من روسريشو از سرش برداشتم وايييييييييي نميدونيد چه موهايه بلندو نازي داشت شرابي رنگ وتا پشت كمرش بعد گفتم مانتوتو در بيار و راحت باش مانتوشو در اورد يه بليزه كاموايي قهوه اي كم رنگ با يه شلواره استرج قهوه اي پر رنگ هيكل بيستي داشت همينطور كه رو صندلي نشسته بود منم نشستم رو پاهاش ولبامون روبرويه هم قرار گرفت رفتم ازش لب بگيرم رفتم جلو دهنش بد جوري بويه ترياك ميداد گفتم بازم كشيدي گفت كمرم خيلي درد ميكنه اخه ديسكه كمر داشت و مجبور بود بكشه منم از بوي ترياك خيلي بدم مياد ولي بيخيال شدمو رفتم سراغ لب گرفتن لبامون كه بهم گره خورد انگار دنيارو بهم داده بودن لبايه گوشتي وانصافا هم كارشو بلد بود داشتم از هوش ميرفتم كه گفتم بريم تو اطاق گفت صبر كن برگشت بهم گفت ميخاي منو بكني من مشكلي ندارم ولي تو تاحالا كس نكردي الانم نكن چون ديگه نميتوني دست ورداري اخه من تا قبل از اون فقط كونه دختر گذاشته بودم و بعد بهم گفت الان اگه منو بكني من ديگه نميخوام با كسه ديگه باشي و فقط ماله من بايد باشي منم كه شهوت عقلمو گرفته بود گفتم هرچي تو بگي و بغلش كردمو بردم رو تخت رو تخت خوابوندمش و شروع كردم به لب گرفتن بعد رفتم سراغه گردنش و شروع كردم به خوردن همينجور كه ميخورم دستمو از زيره بليزش و سوتينش بردم و سينهاشو گرفتم چه سينهايه خوش دستي داشت نوكشو كه ميگرفتم دادش ميرفت هوا گردنو ول كردمو بليزو دادم بالا سوتينشم دادم بالا كه او دوتا اناره ساوه پيداشد افتادم به جونه او دوتا هلو شروع كردم به خوردن يه ده دقيقه اي خوردم ودر همون حين دستمو كردم تو شلوارش و كسشو دست زدم ديدم خيسه خيسه دستمو كردم تو شرتشو شروع كردم با كسش بازي كردن كه داشتيم ديوونه ميشديم كه من ديگه شروع كردم به لخت كردنش لختش كردم لخته مادر زاد من چون از كس ليسي بدم مياد كسشو نخوردم ولي اون خيلي ميخواست كسشو بخورم ولي من راضي نشدم از كسش واستون هرچي بگم كم گفتم نازه واقعي كه ميگن همون بود منم با انگشتم شروع كردم به بازي با چوچولش گرفتم تو دستم و فشارش دادم تا دادش درومد ديگه از خود بيخود شده بود بلند شدم فهميد كه نوبته اونه اومد جلو و پيرهنو شلوارمو در اورد من فقط با يه شرت بودم شروع كرد به خوردنه سينهام داشتم ديوونه ميشدم كه بهش گفتم توروخدا بس كن اونم رفت سراغ كيرم اول از رو شرت دست ماليش كردو بوييدش بعد شرتمو كشيد پايين و شروع كرد به خوردن كيرمو كه كرد تو دهنش انگار گذاشته بودم لايه دوتا دمبه انقدر نرم بود. لامصب انقدر قشنگ ساك ميزد كه دلم نميخواست تموم بشه ولي بايد من كس ميكردم و واسه اين لحظه دقيقه شماري ميكردم كيرمو كشيدم بيرون و گفتم بخواب منم امدم روش كيرمو گرفت گذاشت دمه كسش قلبم داشت از جا در ميومد با يه فشار تا ته كردم تو كسش واااااااااااااايييييييييييييييييييي ييييييييييييي اونم يه اه بلند كشيدو گفت اخي و برگشت و گفت چيكااااااااااار ميكني منو ميكني؟ بكن بكن اين كير ماله منه بكن بكن اخييييييي وايييييييي بكن محكم تر بكن منم كه از اين حرفا حشري شده بودم محكم تر ميكردم ديگه خسته شده بودم كه منو خوا بوند و نشست رو كيرم با بالا وپايين رفتن رو كيرم حشرمون دوباره بالا زد گفتم دراز بكش من بكنمت دراز كشيد منم تا دسته كردم تو كسش شروعكردم به تلمبه زدن بعد از چند دقيقه ديدم داره تكون ميخوره فهميدم داره ابش مياد كارمو سريعتر كردم كه ديدم داره داد ميزنه كه سرشو گذاشتم رو سينم و تكون نخوردم اونم با تمامه زورش گاز گرفت ولي لذتش زياد بود من از خودم تعجب كرده بودم كه چرا ابم نمياد دوباره شروع كردم به كردن انقدر محكم ميكردم كه داده فاطي در اومد بهش ميگفتم اين چيه ميگفت كييييييييرت ميگفتم كجاست ميگفت تو كسسسسسسسسسم ميگفتم من چيكار ميكنم ميگفت كسه منو ميكني ديگه داشت ابم ميومد گفتم داره مياد گفت بريز توش اخه ديگه بچه دار نميشد منم چند تا تلمبه محكم زدمو با دادو فرياد همه ابمو خالي كردم تو كسش و همونجوري كه روش دراز كشيده بودم خودشو شروع كرد به تكون دادن و دوباره خودشو ارضا كرد و دوباره سينمو گاز گرفت بعد بلند شديمو خودمونو شستيمو اونم رفت منم يادم رفت شربتو بهش بدم. يه نصيحت واسه اوناي كه كس نكردن دارم سعي كنيد تا قبل از ازدواجتون كس نكنيد چون ديگه نميشه تركش كرد